تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۷
کد مطلب : 86127
برای پیمودن مسیر طولانی به سوی انتشار کربن صفر خالص، محققان بخش انرژی باید با درس‌‌های تاریخی مواجه شوند. با توجه به اینکه ۸۴‌درصد انرژی موردنیاز جهان کماکان به کمک نفت، گاز طبیعی و زغال‌سنگ تامین می‌شود، هنوز بخش اعظم فرآیند‌ گذار به منابع تجدیدپذیر در پیش است. این امر که آینده متفاوتی در پیش است، به این معنا نیست که شرایط کنونی به سادگی تغییر خواهد کرد. همچنین باید گفت که با توجه به طولانی بودن فرآیند انتقال انرژی، ژئوپلیتیک سوخت‌‌های فسیلی به زودی از بین نخواهد رفت.
ژئوپلیتیک انرژی و مسئله‌ای به نام تغییرات اقلیم
برای نزدیک به ۲۰۰ سال، انرژی سوخت‌‌های فسیلی در نقطه ثقل ژئوپلیتیک قرار داشته است. رابطه میان اروپای غربی و چین در سال ۱۸۳۹، همزمان با استقرار کشتی‌‌های بخار زغال‌سنگ بریتانیا در جنگ تریاک اول، به طور قطعی تغییر کرد. این اقدام دروازه چین را برای قدرت‌‌های امپریالیستی باز کرد. چرخش به نفت در قرن بیستم، ایالات متحده را به قدرت برتر تبدیل کرد و زوال قدرت‌‌های بزرگ اروپایی آغاز شد. در دهه گذشته، ایالات متحده و روسیه مانند آنچه برای نفت در قرن گذشته اتفاق افتاد، در حال رقابت بر سر فروش گاز به اروپا هستند.

مساله انرژی منجر به درگیری‌‌های ژئوپلیتیک چشمگیری می‌شود که عواقب بعدی آنها تا دهه‌‌ها بر جای می‌‌ماند. برای مثال در بحران ۱۹۵۶ کانال سوئز، دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور ایالات متحده از توان مالی کشورش برای توقف اقدام نظامی بریتانیا و فرانسه علیه مصر استفاده کرد. آن‌‌هم در حالی که حمله به مصر در راستای حفاظت از منافع انرژی اروپای غربی در خاورمیانه طراحی شده بود. با این حال، ایالات متحده به دنبال محافظت از منافع خود در نیمکره غربی بود و اهمیتی به خواسته اروپایی‌‌ها نداد. در چنین شرایطی چند کشور اروپایی از ترس خیانت احتمالی متحد خود در ناتو، به سوی نفت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و روسیه کنونی روی آوردند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی رابطه انرژی میان شوروی و اروپا به صادرات گاز نیز گسترش یافت.

از زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ در گرجستان به صراحت اعلام کرد که مرزهای ایجاد شده در نتیجه انحلال اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را نمی‌‌پذیرد؛ این وابستگی به انرژی روسیه، سیاست اتحادیه اروپا در قبال مسکو را محدود کرده است. همچنین منافع پیرامون سوخت‌‌های فسیلی باعث شده که چین و روسیه به متحدانی نزدیک تبدیل شوند.

در واقع، تحقیقات انرژی از علم مواد گرفته تا مدل‌‌سازی انتشار گازهای گلخانه تا قیمت‌گذاری کربن، بدون در نظر گرفتن چنین واقعیاتی تنها می‌تواند تصویری جزئی از مساله را نشان دهند.

در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی، بدیهی بود که پرداختن به تغییرات اقلیمی توسط عوامل ژئوپلیتیک محدود می‌شود و انتخاب منابع جدید انرژی‌ برای توسعه، پیامدهای ژئوپلیتیک به همراه خواهد داشت. آمریکا از تصویب پروتکل ۱۹۹۷ کیوتو در مورد انتشار گازهای گلخانه‌‌ای سر باز زد؛ زیرا تقریبا کل سنای آمریکا مدعی بود که این توافق تعهداتی بر آمریکا تحمیل می‌کند و چین به دلیل اینکه یک کشور در حال توسعه محسوب می‌‌شد، از آن مستثناست و این اتفاق به زیان اقتصاد آمریکا خواهد بود. در همین حال، دولت ائتلافی در سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ در برلین حرکت خود به سمت انرژی‌‌های تجدیدپذیر را آغاز کرد و کنارگذاشتن انرژی هسته‌‌ای را کلید زد که این امر باعث تعمیق وابستگی آلمان به گاز روسیه شد. در همان زمان، پوتین یک تلاش استراتژیک ۲ دهه‌‌ای برای حذف اوکراین از سیستم انتقال گاز روسیه به اروپا را آغاز کرد.

تغییرات اقلیمی، انگیزه‌‌های جدی برای همکاری میان رقبای ژئوپلیتیک و بالاخص آمریکا و چین ایجاد می‌کند. به‌‌رغم وخامت روابط چین و آمریکا از سال ۲۰۱۰ تاکنون؛ باراک اوباما در سال ۲۰۱۴ با شی‌جینگ‌پینگ، رئیس‌جمهور چین توافق‌نامه انتشار گازهای گلخانه‌‌ای را منعقد کرد که مقدمه‌‌ای بر توافق اقلیمی پاریس در سال بعد بود. با این حال، همکاری آمریکا و چین از سطح ژئوپلیتیک فراتر نرفت. در همان سال، شی با پوتین برای ساخت خط لوله گاز قدرت سیبری به توافق رسید. این خط لوله در سال ۲۰۱۹ افتتاح شد و برای اولین بار مسکو گازش را به جای غرب و اروپا به شرق فرستاد و چنین چیزی برای چین حداقل به اندازه توافق اقلیمی با واشنگتن اهمیت دارد.

آمریکا و چین برای تولید زیرساخت‌‌های انرژی سبز مانند پنل‌‌های خورشیدی، توربین‌‌های بادی و تولید انبوه وسایل نقلیه برقی با هم رقابت می‌کنند. حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۵ طرح «ساخت چین ۲۰۲۵» را رونمایی کرد تا این کشور به یک ابرقدرت با فناوی پیشرفته و اطمینان از تولید ۷۰‌درصد از منابع اصلی موردنیاز خود تبدیل کند و همین امر منجر به تخاصم تجاری و فناوری میان آمریکا و چین در دوران ترامپ شد.

این ترس در واشنگتن وجود دارد که عصر انرژی سبز، عصر چین باشد. زیرساخت‌‌های انرژی‌‌های تجدیدپذیر شدیدا به مواد معدنی خاکی کمیابی بستگی دارد که تقریبا چین به طور کامل بر آنها مسلط است. دنگ شیائوپنگ، رهبر سابق حزب کمونیست چین زمانی به طعنه گفت: «خاورمیانه نفت دارد و چین مواد معدنی و خاک کمیاب.»

در طول دهه گذشته نیز چین نشان داده که از کنترل خود بر چنین منابعی، به‌‌عنوان یک سلاح ژئوپلیتیک استفاده می‌کند و در سال ۲۰۱۰، پس از درگیری در مورد صید ترال در دریای چین شرقی، ممنوعیت صادرات همه مواد کمیاب معدنی به ژاپن را اعمال کرد. برای ایالات متحده ایجاد یک صنعت داخلی حول استخراج فلزات فناوری به یک ضرورت ملی تبدیل شده است.

به سادگی باید گفت که هیچ راهی وجود ندارد تا دولت‌‌ها یا دانشمندانی که به آنها مشاوره می‌دهند؛ بتوانند در مورد ‌گذار انرژی، بدون داشتن یک استراتژی واقع‌‌بینانه برای مشکلاتی که تاریخ به ما می‌‌گوید ژئوپلیتیک و فناوری منابع انرژی قدیم و جدید ایجاد می‌کنند، جدی باشند. تا زمانی که شهروندان به عنوان مصرف‌کنندگان انرژی، دانشمندان و جامعه‌‌شناسان و همچنین دولت‌‌ها با این مشکلات روبه‌‌رو نشوند، شرایط روز به‌روز برای انتقال و گذار انرژی سخت‌‌تر خواهد شد.

هلن تامپسون | استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه کمبریج | مجله نیچر

ترجمه از دنیای اقتصاد
https://zistonline.com/vdcd5f0j.yt09x6a22y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما