تاریخ انتشار :يکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۱:۵۰
کد مطلب : 65592
بهره‌برداری تجاری از جنگل‌های شمال (طرح تنفس) در جریان تصویب برنامه ششم توسعه، تبدیل به قانون شد. بیش از یکسال از تصویب برنامه ششم می‌گذرد اما هنوز دستورالعمل‌های اجرایی طرح تنفس در اختیار استان‌ها و مجریان طرح‌های جنگلداری قرار نگرفته است. نبود این دستورالعمل‌ها فضای مبهمی را برای ادامه کار در جنگل فراهم کرده است. از سوی دیگر با ابلاغ وزیر جهاد کشاورزی، تا پایان امسال، به قرارداد تمام طرح‎های جنگلداری خاتمه داده خواهد شد.
اراده‌ای برای برنامه اجرایی طرح تنفس در سازمان جنگل‌ها وجود ندارد
به گزارش زیست آنلاین، مجموعه این ناهماهنگی‌ها، زمینه نارضایتی و اعتراض کارگران چوب و کاغذ مازندران را فراهم کرد. در پی این اعتراضات، محمود حجتی وزیر جهاد کشاورزی به مجلس فراخوانده شد و گفته می‌شود، علی محمد شاعری سخنگوی کمیسیون کشاورزی از سوی علی لاریجانی به عنوان ناظر بر حسن اجرای طرح تنفس انتخاب شده است. اظهارات نمایندگان استان‌های شمالی در مخالفت با طرح تنفس این تصور را در ذهن ایجاد می‌کند که شاید ممنوعیت برداشت از جنگل‌های شمال، به دلیل عدم توانمندی سازمان جنگل‌ها در تدوین برنامه جایگزین، برداشته شود و دوباره به شرایط قبل از تصویب قانون برنامه ششم بازگردیم. این مسئله از سوی هادی کیادلیری رئیس دانشکده منابع طبیعی و کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و رئیس انجمن جنگلبانی رد می‌شود. وی بر این باور است که نبود اراده در سازمان جنگل‌ها برای تدوین طرح، سبب شده تا کنون برنامه جایگزین طرح‌های قبلی مدیریت جنگل ارائه نشود. مشروح گفتگو با رئیس انجمن جنگلبانی در ادامه می‌آید:

کارگران چوب و کاغذ مازندران به طرح تنفس اعتراض دارند. به دنبال اعتراضات آنها وزیر جهاد کشاورزی به مجلس شورای اسلامی احضار شد. به نظر می‌رسد با این روند، بحث تنفس هم تحت تاثیر قرار گیرد. آیا این رخدادها بر اجرای قانون توقف بهره‌برداری تجاری از جنگل‌های شمال تاثیرگذار خواهد بود؟

اینکه کارگران ما در چوب و کاغذ بیکار شده‌اند، جای تاسف است. هیچ کس دوست ندارد کارگران بیکار شوند. اما سئوال این است که آیا در آن منطقه طرح تنفس اجرایی شده است؟ وقتی صحبت‌های کارگران را گوش می‌کنید متوجه می‌شوید که از ۶ ماه قبل حقوق دریافت نکرده‌اند. هنوز در محوطه برخی کارخانه‌ها طبق نظر کارشناسان چوب هست. اگر صحبت کارگران سند است، برخی کارگران معترض کارخانه چوب و کاغذ مدعی تولید بالای این کارخانه هستند و می‌گویند این مجموعه روزانه یک میلیارد تومان درآمد داشته است که البته درست و غلط بودن این بحث‌ها به پای کارگرانی است که آن را مطرح کرده‌ا‌ند. چه میزان از چوب کارخانه چوب و کاغذ وارداتی است و چه بخشی از داخل تامین می‌شود؟ اگر همه چوب کارخانه از جنگل تامین می‌شود که واویلا و اگر درصدی از آن وابسته به چوب جنگل‌های شمال است، چگونه این درصد باعث تعطیلی کارخانه شده است؟ چون بر اساس آمارهای ارائه شده فقط ۱۰ درصد چوب مورد نیاز کارخانه‌های مستقر در شمال از چوب جنگل تامین می‌شود. اینها سئوالاتی است که باید پاسخ داده شود. البته اینها یک بخش قضیه است.

این اعتراضات نشان می‌دهد که ما یک توسعه بی‌قاعده درباره کارخانه‌های چوب در شمال کشور داشته‌ایم. زیرا این چه کارخانه‌ای است که بعد از ۵۰ سال اگر پنج یا چهار ماه چوب حاصل از قطع درختان جنگل شمال به آن نرسد، ورشکست می‌شود؟ آیا این توسعه پایدار است یا توسعه ناپایدار؟ آیا اصلا توسعه محسوب می‌شود؟ آیا این برنامه منجر به آبادنی سرزمین می‌شود؟ یا اینکه مردم فقیر می‌مانند و وسیله‌ای می‌شوند برای کارخانه‌ها که از این جنگل‌ها بهره‌برداری شود و به دست خود مردم جنگل تخریب شود. زمانی هم که جنگل تمام شد، کارخانه‌ها منطقه را ترک ‌می‌کنند. زمانی که زندگی مردم با یک ماه تعطیلی کارخانه این همه متلاطم می‌شود، با تعطیلی دائمی در آینده نزدیک چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ در حال حاضر به دلیل مسایل اقتصادی خیلی از کارخانه‌های کشور در حال تعطیلی هستند. طرح تنفس تامین درصدی از چوب کارخانه‌های شمال را دچار مشکل کرده است زیرا بخش عمده ماده اولیه کارخانه‌های چوب از خارج وارد می‌شود. به نظر من توسعه‌ کارخانه‌های چوب در شمال کاملا بی‌قاعده است. متاسفانه زمینه‌های بهره‌برداری را مطالعه نکردیم. شرکت‌هایی را احداث کردیم که غیر قابل انعطاف هستند. بنابراین به جای این صنایع خود را با جنگل تطبیق دهند، ما جنگل را با کارخانه‌ها هماهنگ می‌کنیم.

اما پرسش من این است. اگر در تاکسی سوار شوید و مسیر را اشتباه بروید آیا به دلیل اینکه کرایه تاکسی را داده‌اید تا آخر مسیر می‌روید؟ یا اینکه به محض متوجه شدن اشتباه، از تاکسی پیاده می‌شوید؟ بحث کارخانه‌ها هم حکم همان تاکسی را دارد که ما داخل آن نشسته‌ایم و مسیر را اشتباه رفته‌ایم. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم چون کارخانه را احداث کرده‌ایم، تا آخر باید مسیر را برویم.

گویا چوب و کاغذ به نیروهای حفاظتی خود پول نداده و به بقیه نیروها حقوق خود دریافت کرده‌اند. کار این بخش در ارتباط کامل با طرح‌های جنگلداری است. چرا برای بخشی که بیکار می‌شوند در طرح تنفس برنامه‌ریزی نشد؟

این برنامه را چه کسی باید در نظر بگیرد؟

قاعدتا سازمان جنگل‌ها باید برای نیروهایی که بیکار می‌شوند، برنامه داشته باشد.

این مسئله ربطی به تنفس ندارد. این روند از قاعده غلط بوده است. از اول باید به فکر کارگران و آینده آنها می‌بودیم. ما کارگران را به روزمره‌گی گرفته‌ایم. این مسئله ربطی به تنفس ندارد. به ساختارها و سیاست‌های غلط ما از ابتدا تا کنون مرتبط است. کارگران جنگل چرا نباید زندگیشان تضمین باشد؟ این جنگل امروز تعطیل نشود، با این تغیر و تحولات چهار روز دیگر که تعطیل می‌شود. ساختارها و سیاست‌های غلط باید اصلاح شود.

کارگران ۴۰ یا ۵۰ سال کار کردند و سرمایه‌ای جمع شد. آیا کارگران نباید در سرمایه سهیم شوند؟ فقط با یک حقوق بخور و نمیر با نازل‌ترین دستمزد، آنها را به کار گرفتیم تا با عدم پرداخت حقوق در یک ماه، زندگیشان متلاطم شود. آیا مدیرانی که در چوب و کاغذ هستند هم زندگیشان متلاطم شده است؟

کارگران چوب و کاغذ پنج ماه حقوق نگرفته‌اند و به همین دلیل زندگیشان متلاطم شده است.

این پنج ماه حقوق نگرفتن هیچ ربطی به تنفس ندارد. اینها جز تحریک کردن مسئله دیگری نیست. برخی‌ها از صحبت‌های قبلی من استنباط کرده‌اند که این اعتراضات را واقعی نمی‌دانم. اتفاقا این اعتراض‌ها واقعی است. نیاز مردم واقعی است و دلیلش استراحت جنگل نیست. مردم وسیله توسعه شدند. مردمی که توسعه باعث رشد اقتصادی و زندگی آنها نشده است. یعنی روندهای حاکم آنها را تبدیل به برده و قربانی کرده است. این یک اصل است. اگر توجه کنید مردم فقیر با دست خودشان محیط زیستشان را نابود می‌کنند. قاچاقچی‌ها از چه کسی بهره می‌برند؟ از فقر مردم بهره می‌برند. زیرا مردم را نتوانستیم غنی کنیم. تمام درآمدهای جنگل و منابع طبیعی را به مناطق شهری و مناطق دیگر دادیم و اکنون مردم فقیر شدند. افراد قاچاقچی و مافیا از این موقعیت استفاده می‌کنند. قسمت کمی از درآمد قاچاق را به مردم فقیر می‌دهند و بقیه را خودشان استفاده می‌کنند و بهره اصلی را خودشان می‌برند. این زمینه‌های اجتماعی باید حل شود و ربطی به تنفس ندارد.

تنفس یک بحث تخصصی است. اکوسیستم توانایی پاسخگویی به بهره‌برداری را ندارد. آیا باید برای این بحث تخصصی چهار تا پیمانکار تعیین تکلیف کنند؟ آیا یک مجری باید در زمینه بحثی تخصصی نظر بدهد و بگوید تنفس باعث نابودی می‌شود؟ عجیب است که در حال حاضر مجریان و پیمانکاران دارند دربار توقف بهره‌برداری از جنگل‌های شمال تعیین تکلیف می‌کنند. مجریان و پیمانکاران در این رابطه هشدار می‌دهند. با من تماس می‌گیرند و می‌گویند که ماشین ما بنزین ندارد زیرا قبلا مجریان بنزین را تهیه می‌کردند. طبیعی است که وقتی بنزین ماشین کارشناسان را مجری تامین کند (البته مخالفان تنفس یا پیام دروغ می‌دهند یا اینکه این مسئله واقعیت دارد) وقتی قند و دستمزد و ماموریت کارمندان را مجری طرح جنگلداری تامین می‌کند، چگونه انتظار داریم فساد وارد سیستم نشود؟ وقتی تمام بودجه من کارشناس شامل پول تهیه طرح و غیره را مجری بدهد، چه اتفاقی در سیستم می‌افتد؟ در حال حاضر مجریان طرح‌های جنگلداری از کارشناسان برای جنگل نگران‌تر و دلسوزتر شده‌اند؟

چرا تنفس برنامه ندارد؟ یک سال است که از مصوبه مجلس گذشته است اما هنوز تنفس برنامه ندارد. دلیلش چیست؟

یکی از بزرگترین دلایلی که برای تنفس طرح تهیه نشد، در حالی‌که تهیه طرح کار پیچیده‌ای نیست، این است که افرادی در داخل سازمان جنگل‌ها هستند که نمی‌خواهند تنفس طرح داشته باشد. افرادی هستند که خودشان کارشکنی می‌کنند. در سال ۹۲ و زمان فعالیت معاونت قدیم امور جنگل (توضیح: معاونت جدید امور جنگل سازمان جنگل‌ها عباسعلی نوبخت و معاونت قبل از وی بهزاد انگورج بود)، وزیر ابلاغ کرد که طبق ماده ۶ دستورالعمل تعریف شده برای توقف بهره‌برداری از جنگل، مدت زمان معینی فرصت دارید که برنامه جایگزین ارائه بدهید. آیا یک خط طرح دادند؟ اگر ندادند، رئیس سازمان چرا آنها را عوض نکرد؟ چرا مدیران ناتوان را عوض نمی‌کرد. پنج سالی است که مصوبه دولت طرح ندارد. من که خارج از سازمان هستم باید در این رابطه پاسخگو باشم یا سازمانی به این بزرگی که وظیفه اصلیش نوشتن طرح جنگل است؟

برای من جای سئوال شده است که سازمان دنبال اجرای طرح تنفس هست یا خیر. در سال ۹۲، کمیته‌ای متشکل از ۳۰ نفر از گروه‌های مختلف شامل مخالفان و موافقان تنفس تشکیل داده بودند. اینها در هر بخش به‌طور تخصصی در مباحث اجتماعی و اقتصادی جنگلشناسی و غیره تیم‌های مختلف تشکیل دادند. در هر تیم افراد بخش اجرا و دانشگاهی، شرح خدمات و دستورالعمل‌هایی نوشتند. در حال حاضر این دستورالعمل‌ها کجاست؟ چرا دوباره در جلسات راجع به سیاستگزاری‌ها صحبت می‌شود؟ افراد یا نمی‌دانند چه کاره هستند یا نمی‌خواهند برنامه بدهند. برخی را می‌گویم که نمی‌خواهند اما برخی دیگر را می‌گویم که نمی‌دانند چه می‌خواهند اما در شورایعالی جنگل جا گرفته‌اند.

افرادی در شورایعالی جنگل هستند که می‌گوید با تنفس جنگل و این مصوبه مخالف هستم. این افراد به عنوان نماینده سازمان در ادارات کل می‌روند که طرح مدیریت پایدار را برای دوره تنفس طراحی کنند. آیا این امکان‌پذیر است؟ کسی که می‌گوید اعتقادی به این مسئله ندارم و مخالف هستم و تنفس را قبول ندارم، چطور به وی ماموریت داده می‌شود که طرح تهیه کند؟ با این افراد وقتی بحث تخصصی هم می‌شود، الفبای مباحث تخصصی را هم نمی‌دانند. با یکی از افراد بحث تخصصی داشتیم مطرح می‌کرد برش پناهی یک روش علمی بسیار درست است و کشورهای اروپایی هم آن اجرا می‌کنند و کسانی که در ایران می‌گویند این روش غلط است، اشتباه می‌کنند. این طریقه بحث کردن برای من عجیب است. این مسئله را کسی که الفبای منابع طبیعی را خوانده باشد، می‌داند که برش پناهی در ایران غلط است. به همین خاطر منسوخ شده است. چنین اشخاصی می‌خواهند طرح تنفس را تدوین کنند.

برش پناهی چرا در ایران غلط است؟

دلایل مختلفی دارد. بزرگترین دلیل این است که با ساختار طبیعی جنگل‌های ایران هم‌خوانی ندارد. برش پناهی جنگل را به سمت خالص و همسال شدن پیش می‌برد. این برش مسایل مختلفی دارد. پنج تا شش مورد دارد که قابل بحث است. فردی که الفبای تخصصی را هم نمی‌داند، مامور این است که طرح تنفس را از صفر اجرا کند. حداقل بروید مطالعه کنید. شرح خدماتی که ۳۰ نفر کارشناس از دو تا سه سال قبل نسبت به تهیه آن اقدام کردند را بررسی کنید. جلسات و بحث‌ها از کلارآباد چالوس آغاز شده بود و به تهیه دستورالعمل هم رسیده بود. چرا این مباحث را مطالعه نمی‌کنند. اراده‌ای هست هم در بیرون و هم در درون سازمان که نمی‌خواهد تنفس اجرایی شود. وزیر حق دارد که انقلابی دستور دهد. حتی اگر دستور غلط باشد که من هم معتقدم انقلابی نمی‌شود کارها را اجرایی کرد. اما وزیر را به جایی رسانده‌اند که می‌گوید گویا شما نمی‌خواهید تنفس را اجرا کنید با همه فرصتی به سازمان داده است. عیب وزیر این است که اگر مدیریت‌ها را قبول ندارید چرا همین روند را ادامه می‌دهید؟

با دو سه مورد اصلاح کوچک، خیلی کارها می‌شد انجام داد. البته نیاز به اصلاح آیین‌نامه‌ها، قوانین و غیره داشت. می‌شد تعادل بخشی بین بودجه‌های درون سازمانی داد. از نظر قاچاق برنامه‌هایی هست که می‌توان اجرایی کرد تا پدیده قاچاق کنترل شود. منتظرم ببینم وضعیت مدیریت آینده سازمان چه خواهد شد. برای تک تک این مسایل می‌توان برنامه داد. جلوی قاچاق چوب و خروج چوب از جنگل را گرفت. تمام نیروهای حفاظتی را می‌توانستیم حفظ کنیم. اینها نیاز به مدیریت دارد. اما متاسفانه هر چیزی را مطرح می‌کنید، چنان مسموم می‌کنند که بعدها از این روش درمانی نمی‌توانید استفاده کنید. هر روش درمانی که مطرح می‌کنید، آن روش درمانی را خراب می‌کنند. همان‌طور که عمدا مشارکت مردمی را خراب کردیم. اکوتوریسیم را خراب کردیم. صنایع کوچک را همین طور.

منظور این است که با اجرای بد این برنامه‌ها را خراب کردیم؟

بله با اجرای بد این برنامه‌ها را شهید می‌کنند. در حال حاضر هم می‌ترسیم برخی راهکارها را بگوییم که به عمد راه‌ها را ببندند. زیرا مدیران اراده‌ای برای اجرا ندارند. افراد درون سازمان از مسئولیت‌های خود فرار می‌کنند. هر بخشی مسایل را گردن بخش دیگری می‌اندازد. اصلا متعجبم این چه مدیریتی است که ۷۰ رصد کارهای داخل یک جنگل راجع به تجاوز، قاچاق و حفاظت و غیره است اما از بخش حفاظت حتی یک نفر را هم در جنگل نمی‌بینیند. اینها همه ایرادات سازمانی و تشکیلاتی است که باید به آن جواب داد. انتظار نداشته باشید از کسی مثل من که دسترسی به اطلاعات و منابع ندارد، طرح ارائه کند.

ما طرح نداریم اما سازمان بحث برداشت درختان شکسته و افتاده را پیگیری می‌کند. برداشت درختان شکسته و افتاده مگر قانونی ندارد که بدون طرح می‌توان آنها را برداشت کرد؟

برداشت این درختان صد درصد باید قاعده و قانون داشته باشد.

پس بدون طرح چگونه این درختان برداشت می‌شوند؟

به اشتباه این کار را نجام می‌دهیم. دوستان نمی‌خواهند تنفس اجرا شود. می‌خواهیم در بی‌برنامگی باشیم زیرا در بی‌برنامگی سود بیشتری وجود دارد. من این طور احساس می‌کنم. مگر می‌شود شما برنامه نداشته باشید و وارد عمل شوید؟ درباره درختان شکسته و افتاده این بحث مطرح است که ما میزان درختان شکسته و افتاده سال بعد را نمی‌توانیم تشخیص دهیم. البته این بحث درست است. به لحاظ حقوقی و قانونی مشکلاتی هست که باید حل شود. ما مجازیم تعدادی از درختان شکسته و افتاده را که به لحاظ اکولوژیکی برای جنگل نیاز است، مشخص کنیم و بقیه را که مازاد است از جنگل خارج کنیم. هرچیزی که مازاد باشد مشکل آفرین می‌شود. شما یک غذای خوب را هم بیش از حد مصرف کنید، اذیت می‌شوید. این درختان شکسته و افتاده را با برنامه می‌توان در طی سه سال اول اجرای طرح تنفس از جنگل خارج کرد.

فکر می‌کنید که سازمان جنگل‌ها بتواند در دو سال باقی مانده طرحی برای تنفس ارائه بدهد؟

با این شیوه و عملکرد نمی‌تواند طرح بدهد. زیرا اراده بر این نیست که برنامه ارائه کند. اگر اراده ما بر دادن طرح باشد از افرادی که مخالف طرح هستند، استفاده نمی‌کنیم. وقتی من با کاری مخالف باشم و مسئولیت به من داده شود، به جای اینکه دنبال اجرای برنامه باشم، تلاش می‌کنم ثابت کنم که این کار غلط است.

افرادی که به‌عنوان نماینده مجلس در شمال کشور می‌خواهند برای تنفس طرح بدهند، رسما در رسانه‌ها اعلام کردند که با این مصوبه مخالف هستند. هر چند این افراد زمانی که در جلسات شرکت می‌کردند به عنوان موافق تنفس صحبت می‌کردند و این قسمت عجیب قضیه است. این افراد نمی‌گذاشتند به نوعی صدای مخالفان شنیده شود. ما در جلساتی که داشتیم به خاطر دارم که اصرار می‌کردیم که از مخالفان حتما باشند و شما باید صدای مخالف را بشنوید چون این مسئله به برنامه‌ریزی خیلی کمک می‌کند. به همین خاطر من در تمام جلسات مناظره با مخالفان حضور پیدا کردم و با مخالفان بحث کردم. همان افرادی که موافق حضور مخالفان نبودند تا صدای آنها شنیده شود، امروز خود را مخالف مصوبه مربوط به طرح تنفس اعلام می‌کنند. زیرا آن هم بر اساس محاسبات غلط بررسی می‌کنند که کدام طرف موفق است و کدام طرف موفق نیست و به همان سمت گرایش پیدا کنند. از اینها چه انتظاری می‌توان داشت. ما بحران مدیریت داریم. دادن یک برنامه کار سختی نیست. چوب و کاغد ۹۰ درصد چوب خود را باید از خارج وارد کند و اساسنامه این شرکت بر اساس واردات چوب است. کسانی که صحبت از قانون می‌کنند و می‌گویند تا سه سال قانون به ما اجازه بهره‌برداری داده است، نگاهی به خود بکنند و ببیند قانون را اجرا می‌کنند؟ شرکت‌هایی که مجوز گرفته‌اند بر اساس واردات چوب فعالیت کنند، صحبت از قانون می‌کنند. اگر قانون را اجرا کنیم این شرکت‌ها خودشان اولین کسانی هستند که قانون را زیر پا گذاشته‌اند. اینجاست که من شک می‌کنم و می‌گویم میزان برداشت این شرکت‌ها از جنگل ۱۰ درصد نیست. بهره برداری بیش از این بوده است که توقف بهره‌برداری این کارخانه‌ها را تا این حد متلاطم کرده است. آن هم محصولی بسیار مفت. درختی که هیچ زحمتی برای آن نکشیده‌اند اما از سوی دیگر این احساس را ندارم. در جنگل محصول و کارخانه تولید یکی است. با قطع درخت کارخانه را هم برداشت می‌کنیم. مثل ایران خودرو نیست که ماشین خارج شود و خط تولید باقی بماند. برداشت از این سیستم پیچیده‌تر است و نمی‌توان آن را با سایر کارخانه‌ها مقایسه کرد.

فشار نمایندگان مجلس می‌تواند قانون تنفس را تغییر دهد؟

به هیج وجه. نمایندگان مجلس و ما تعیین نکردیم که جنگل باید نفس بکشد. این طبیعت بود که این فرمول را به ما دیکته کرد. هر کسی این مسئله را به فرد و اشخاص و یا لابی‌گری خاص منتسب می‌کند، سخت در اشتباه است. وقتی وارد اکوسیستم می‌شوید خود طبیعت می‌گوید که باید نفس بکشد. هر کسی اگر ذره‌ای نگاه داشته باشد، می‌فهمد که این اکوسیستم باید نفس بکشد. سیر قهقرایی و مرگ و میر دسته جمعی این فرمول را دیکته می‌کند. وقتی ۴۲ درصد جنگل‌های شمال بر اساس آمار خود سازمان به سمت قهقرا رفتن است، وقتی ما مرگ گونه‌های کلیدی اندمیک و بومی سازگار با منطقه در عرض چهار سال ۴۰ هزار هکتار خشک می‌شود چه کسی می‎تواند بگوید تنفس لازم نیست. وقتی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع می‌گوید که ۴۰۰ هزار هکتار سطح جنگل‌ها کاهش یافته است (البته من کاری ندارم که چه کسی درست و چه کسی نادرست می‌گوید زیرا سازمان جنگل‌ها و موسسه تحقیقات جنگل‌ها دو مجموعه زیر نظر یک وزارتخانه هستند و نظرات آنها را یا باید بپذیریم و یا با دلایل مختلف رد کنیم) تنفس الزامی است. وقتی همه این اطلاعات کنار هم قرار گیرد آیا نمایندگان مجلس درباره تنفس می‌توانند حکم صادر کنند؟ چهار سال دیگر این روند را ادامه دهند، ببیند چه اتفاقی می‌افتد.

در شمال کشور چیز عجیبی است که با هر باران سیل بیاید. این نشان دهنده به‌هم ریختگی اکوسیستم است.

البته بخشی از هشدارهای هواشناسی منجر به وقوع سیل نمی‌شود و سازمان هواشناسی طبق عادت این هشدارها را می‌دهد.

این هشدارها را به دلیل احتمال وقوع سیل می‌دهند. اکثر هشدارها هم درست است. حتی اگر نیمی از هشدارها هم به وقوع بپیوندد، فاجعه است. این ذهنیت ایجاد شده که چیزی در بالا خراب است و درست کار نمی‌کند که احتمال وقوع سیل می‌دهیم. همه نماینده‌ها موافق استراحت نبودند اما چون صدای طبیعت را مردم شنیده‌اند، تنفس به تصویب رسید. مسایل محیط زیست و منابع طبیعی دیگر مسایل تخصصی نیست و عمیقا اجتماعی شده است. خیلی از موارد را مردم تصمیم می‌گیرند که چه شود. و اتفاقا مردم در این زمینه‌ها درست تصمیم می‌گیرند. وقتی مردم جلو می‌افتند و می‌گویند که جنگل نباید قطع شود، دولت باید برای چنین مردمی سرد و دست بشکند. زیرا ملت می‌خواهند سرزمین حفظ شود. وقتی نماینده سازمان ملل می‌گوید این یک ابتکار بزرگ در جهان است و باید در دنیا مخابره شود، یعنی ایرانیان به این بلوغ رسیده‌اند که اولین داوطلب برای جلوگیری از برداشت درختان هستند و می‌خواهند از منافع کوتاه مدت بگذرند و جنگل‌ها را حفظ کنند. میراث طبیعی جهان را حفظ کنند. این پیام بسیار عمیقی دارد و کار بسیار بزرگی است. البته کارهای بزرگ هزینه هم دارد. کارهای بزرگ مخالفت با آن خواهد شد و یکسری مافیا مقابل آن خواهند ایستاد. کسانی که منافعی دارند در مقابل آن ایستادگی خواهند کرد. اگر غیر از این اتفاق می‌افتاد فکر می‌کردم کار خیلی کوچکی در زمینه تنفس به وقوع پیوست. مقاومت‌ها نشان می‌دهد که کار عظیمی رخ داده است. با گذشت زمان متوجه خواهند شد که چه اتفاق بزرگی رخ داده است.

در خاتمه نکته تکمیلی درباره بحث دارید؟

نمایندگان مجلس باید در محضر مردم استیضاح شوند. از اینها توقع داریم فقط به مسایل زراعی و باغی نپردازند. فقط به منافع کوتاه مدت در منطقه و محله خود نپردازند. بحث جنگل ملی است. چرا نمایندگان سراسر کشور به نابودی جنگل‌های شمال کشور بی‌تفاوت هستند. چرا نمایندگان شرق نسبت به زاگرس بی‌تفاوت هستند اگر شنیده‌اند که دو میلیون هکتار جنگل نابود شده و بی‌تفاوت بوده‌اند که وای به حال نمایندگان. شهروندان اگر وزیر را نمی‌توانند در مجلس استیضاح کنند، نماینده‌ای را که خود انتخاب کرده‌اند، می‌توانند استیضاح کنند. بزرگترین عیب کار در نمایندگان ما است. امیدوارم نماینده‌ها هم بابت توضیح خواستن فعال‌تر عمل کنند و هم در زمینه اعتبارات فعال شوند. وقتی شما می‌خواهید توسعه انجام دهید، توسعه نیاز به هزینه دارد. یعنی این‌گونه نیست که توسعه بدون هزینه انجام شود. هزینه در طبیعت کشور ما سرمایه‌گذاری است. برای این مسئله حتما نمایندگان مجلس باید حمایت کنند و بودجه اختصاص دهند. ما در میز سیاست و بالادست بازنده‌ایم و در خود سازمان نیز بخش جنگل بازنده است. ۱۰ درصد بودجه سازمان جنگل‌ها به جنگل اختصاص می‌یابد. این ظلم مضاعف به جنگل است اینها باید ساماندهی شود. همراه با مدیران توانا مسایل ساماندهی شود. نه اینکه افرادی که مادرزاد مدیر هستند، همچنان مدیر باقی بمانند. و دائما این افراد را جابجا کنیم. تا کی قرار است این روند ادامه یابد؟ کسانی که محیط زیست را نابود کردند، مدام آنها را جابه‌جا می‌کنیم. آیا افراد توانمندتر و پر انرژی‌تر وجود ندارد. آیا محیط زیست و منابع طبیعی جایی برای جا دادن به افراد خاص است. برخی افراد درباره موضوعاتی نظر می‌دهند که در حیطه وظایف آنها نیست. یک جایی باید ترمز این مسئله کشیده شود. ما اگر مدیریت غلط داشته باشیم و افراد درجای ناشایست نشسته باشند، نتیجه آن تجاوز خواهد شد. سه معاون وزیر اخیرا نامه‌ای را امضا کرده‌اند که مراتع درجه یک برای ایجاد باغ واگذار شود. بعد می‌گویند کارشناسان نظر دهند. کدام کارشناس منابع‌طبیعی وجود دارد که بگوید مرتع درجه یک تبدیل به باغ شود. وقتی سیب را دور می‌ریزند پرتقال‌ها روی دست باغدار باد کرده و شما برنامه برای آن ندارید، چرا می‌خواهید در خاک غیر حاصلخیز بدون باران برنامه‌ریزی کنید. قرار است با کسانی که اراضی ملی را تصرف کرده‌اند اراضی را قرار است، قرارد منعقد کنند. به لحاظ قانونی اراضی که تصرف شده را نمی‌توان در قالب قرارداد به افراد واگذار کرد. اگر روستایی اراضی ملی را تصرف کرده باشد، با تکیه بر همین قانون نمی‌توانیدعقد قراداد کنید از طرح کردن این مباحث می‌خواهید راه را برای چه کسی باز کنید؟

سه معاون وزیر نامه‌ای را امضا می‌کنند بعد می‌گویند که ما اشتباه کردیم و متن را نخوانده‌ایم. ۸۵ میلیون هکتار اراضی مرتعی را با سه امضا هوا می‌فرستیم. این مدیریت ماست. آیا وزیر نباید راجع به اینها پاسخ بدهد. نمایندگان مجلس فقط باید نسبت به گرانی پیاز حساس باشند. وزیر فقط وزیر کشاورزی نیست و وزیر منابع طبیعی هم هست. امضای این نامه بزرگترین سندی است که می‌گوییم منابع طبیعی باید از زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی جدا شود. زیرا افرادی بر این سازمان حاکم هستند که دیدگاه زراعی دارند. تقصیری هم ندارد، تخصصشان زراعی است و نگاه درستی به مسایل ندارند.

 

 

منبع: ایانا

https://zistonline.com/vdcgxn93.ak9ny4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما