تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۰۲
کد مطلب : 85761

نگاهی به كتاب استكاتو، آمیزه ی بهینه ی دانش و هنر

اختصاصی زیست آنلاین- عزیزالله حاجی مشهدی (منتقد فیلم و مدرّس سینما)
زیست آنلاین: خواندن برخی كتاب ها در من شوری دوچندان بر می انگیزد. هم به خاطر محتوا و درونمایه ی در خور اعتنای آن و هم به خاطر نثر روان و ساده و دلنشین آن. مجموعه داستان " استكاتو" نوشته ی "عیسی بزرگ زاده" از همان كتاب هایی ست كه با توجه به انتخاب فضاهای طبیعی – كوه، دشت، جالیز، كویر و دریا - خواننده را به دل طبیعت می كشاند. چاپ دوم و انتشار كتاب استكاتو، در اندازه ی رُقعی در 110 صفحه، از سوی "نشرحکمت کلمه" انگیزه یی شد تا این نوشتار كوتاه شكل بگیرد.
عزیزالله حاجی مشهدی (منتقد فیلم و مدرّس سینما)
عزیزالله حاجی مشهدی (منتقد فیلم و مدرّس سینما)
نگارش داستان هایی كه جدا از ظرافت ها و ترفند های ماهرانه ی زیبا نویسی، درست نویسی و پاكیزه نویسی، پیوندی آشكار با برخی مباحث جدّی زندگی همه ی جاندارانی دارد كه بر روی كره ی خاكی زیست می كنند، نیاز به دانسته ها و اطلاعات كافی از این زیست بوم مشترك دارد. نوشتن از ظرایف موجود در این زیست بوم و بیان دلشوره ها و نگرانی های ناشی از برخی تهدیدهای جدی از جمله: خطر روز افزون آلودگی آب ها، كاهش شدید منابع آبی، عدم تناسب میان منابع ومصارف در جریان استفاده از گوهر گرانبهای آب، مدیریت ناهماهنگ و جزیره یی منابع و مصارف آب و نداشتن نقشه ی راه و نگاهی آینده نگرانه، موجب آن می شود تا همه ی كسانی كه در این حوزه ها صاحب نظرهستند، به ویژه كسانی كه از توانایی نوشتن، آن هم در قالب های آثاری جذاب و پُركشش  به شكل قصه و داستان یا فیلمنامه و نمایشنامه، دستی برآتش دارند، به جای نوشتن داستان های خیالپردازانه و ذهنی – كه صد البته به جای خود كاری ارزنده است- به نگارش آثاری از نوع استكاتو (مجموعه ی پنج داستان كوتاه ) بپردازند تا ضمن ارایه ی یك  اثر ادبی- هنری جذّاب و پُركشش، خواننده  و مخاطب خود را با زیست بوم وی و با مسایل و دشواری ها و چالش هاش زندگی در كره ی زمین آشنا یی دهد. به این امید كه او را برای همدلی و چاره اندیشی در مسیر كاستن از دشواری های روز افزون زندگی در این كره ی خاكی به تامّل وا دارد.  حضور یك مهندس  آشنا با مسایل آب وسدسازی با پشتوانه ی دانسته ها و اندوخته هایی كه به گونه ی مستقیم ربطی به هنر و ادبیات و شعر و داستان و فیلمنامه ونمایشنامه ندارد، تنها زمانی كارساز و سودمند خواهد بود كه گذشته از توانمندی های فنی مهندسی و آموخته های علمی و فنی، توانایی بیان احساس ها و عواطف وابراز همه ی دلواپسی ها و نگرانی عمیق قلبی خود را داشته باشد ودر سایه ی تجربه های ارزنده، در باره ی آینده ی تلخی كه در انتظار یكایك ساكنان این كره ی خاكی ست،با بیانی هنرمندانه و پُرجاذبه، هشدار بدهد. وگرنه، بیان مستقیم و بكم جاذبه ی نارسایی و نگرانی های ناشی ازپدیده های هراس انگیزی چون: خشكسالی، كم آبی، آلودگی آب و  مدیریت غیر مُنسجم منابع آبی، بهره برداری های بی رویه، نداشتن الگوی كشت، عدم قاطعیت در برخورد با آلایندگان آب های سطحی (چشمه ها،  جویبارها،  رودخانه ها ، تالاب ها و دریاچه ها و سایر پهنه های آبی) برای كم تر شنونده یا خوانند ی مقاله و كتابی می تواند جذّاب و پُركشش از كار درآید.  بزرگ زاده با داشتن این توانمندی مضاعف    ( دانش كافی و توان نگارشِ زیبا و شاعرانه)  این اقبال را داشته است كه خواننده ی كتاب كم حجم استكاتو با اشتیاق فراوان داستان های پنجگانه ی كتاب را بخواند و كم ترین خستگی و ملالی نیزدر خود احساس نكند.

بسیاری از ما، در مقام سخن گفتن و در شعاردادن هایمان حرف از "توسعه ی پایدار" می زنیم، اما غافلیم كه درجریان  توسعه ی پایدار، بدون همه جانبه نگری و بدون پرهیز از نگاه جزیره یی داشتن به مباحث اجتماعی، اقتصادی و علمی، نتیجه یی جز رشد نامتوازن و بی قواره، به دست نخواهد آمد. نویسنه ی كتاب استكاتو ،با هوشیاری هر چه تمام تربا این نكته ی ظریف آشنا بوده است كه بیان صریح و بی پرده از توسعه ی نامتوازن و بی برنامه، به مذاق هیچ دولتمردی خوش نخواهد آمد، پس چه بهتر كه به مصداق سخن مولانا: " خوش تر آن باشد كه سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران !"به همین روی با انتخاب یك بستر مناسب، در قالب داستان نویسی و با زبان ادبی و هنری، تندی ها و تلخی های حقایق دردانگیز را به بیانی شیرین به خواننده ی خود ارایه داده است تا به شیوه ی داروسازان، گنه گنه ی تلخ را در پوششی شیرین و شكرین (Suger coat) به بیماران خود بخورانَد !

دشواری ها و نگرانی های به تصویر كشیده شده در این داستان های پنجگانه، تنها به زیست بوم ایران اشاره ندارد و می تواند نگاهی جهان شمول داشته باشد. جایی كه در داستان : " از سرزمین های شمالی" به پدیده ی هجوم گونه یی آبزی ناشناخته از گونه ی نرم تنان و لرزانكی (Jelly)   به نام " شانه دار" به پهنه ی آبی خزر حمله می كند و نابودی انواع ماهی های خزری ( كیلكا، خاویار، ماهی سفید، كفال، اردك ماهی و سوف ) را موجب می شود و به ویژه به مشكل كم شدن فُك خزری اشاره می كند، ضمن آشنا كردن خواننده با گونه های مختلف ماهی های موجود در آب های خزر، آشكارا به دشواری های مشترك ملت ها، جدا از هر گونه مرز بندی های سیاسی و جغرافیایی و سیاسی نیز اشاره می كند. به همین روی، به خوبی نشان می دهد كه  مشكل آن سوی مرزهای آبی و خاكی كشورهای حاشیه ی كرانه ی خزر، می تواند از طریق كشتی هایی كه از آبراهه ی  ولگا- دن  به خزر راه پیدا می كنند، انتقال یابد. به بیان دیگر، نویسنده بر این باور است كه به زیست بوم های پُرتنوع موجود بر روی كره ی زمین هرگزنمی توان به عنوان جزیره های جدا از هم نگاه كرد. انگار به قول سعدی شیرین سخن، در چرخه ی پُر آب و رنگ و پُرتنوع طبیعت و زیست بوم جهانی ما نیز " چو عضوی به درد آورَرد روزگار / دگر عضوها را نمانَد قرار ! " برای نمونه، در بحث آلودگی هوا، بروز پدیده های مرگ آفرین و زیانباری چون هجوم ریزگرد ها، مصداق بارزبه هم پیوسته بودن مشكلات و مسایل زیست محیطی در جغرا فیایی فراتر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی تعیین شده بر روی نقشه ها ی جغرافیایی معنا می یابد. چرا كه برخاستن طوفانی از ریزگردها در دلِ صحرای آفریقا می تواند از یك سو شهر" لندن" را در "قاره ی اروپا" دردلِ گَرد وغباری عظیم فرو برَد و همزمان  نفس كشیدن را برای مردمان خطّه ی خوزستان و ساكنان شهر اهوازدر "قاره ی آسیا" و در منطقه ی خاورمیانه، نیز دشوار سازد. با چنین دیدگاهی باید باور داشته باشیم كه در هر گوشه از این كُره ی خاكی، وقتی دولت ها یا ملت ها با رفتارهای نابهنجار خود به طبیعت ( آب ، خاك و هوا ) آسیب برسانند، بی گمان دود آین آتش برافروخته شده از سرِ بی تدبیری، به چشم آدم های دیگر، درجایی دیگر –حتی  دور ترین مرزهای جغرافیایی جهان-  نیز خواهد رفت.

خواننده ی كتاب استكاتو با هر یك از این داستان ها،  گویی با راوی این داستان های كوتاه  همگام و همراه می شود و با چشم های او همه ی چیزهایی را می بیند كه در بند بند داستان با بیانی ساده و شیوا و شیرین روایت می شود. خواننده ی كتاب ، یك بار با "آقای اوجی" و آن شاسی بلندِ معروفش در كوره راه  های پُر پیچ وخم زردكوه - در دامنه های زاگرس - با كوچندگان ایل و گله هایشان در مسیر دره ی بازُفت همراه می شود تا سر انجام به روستای مدفون "پروانه زار"- محل زنده به خاك ( گور) شدن 52 نفر برسد  و درسفر ی دیگر ..... از "سرزمین های شمالی"  سردر می آورد تا بعد از خوردن كته پلا ی مادر بزرگ مازندرانی، پای درد دل ماهیگیران و صیادانی بنشیند كه با كم شدن بی سابقه ی ماهی های خزری - با پیداشدن  یك آبزی زیان آور به نام "شانه دار" - رویارویی مردم و مسئولان را بی هیچ شعار و بیانیه و مشت گِره كردنی، به تماشا بنشیند! اشاره های ظریفی چون متكاهایی كه با پَرِ ماكیان محلی پُرشده اند ( ص 42) و صید سازمان یافته ی قاچاق و... (ص48)  گوشه هایی از دشواری های اقتصادی - اجتماعی موجود در منطقه را به خواننده ی كتاب یادآوری می كند.

انتخاب دو سازمان خیالی به نام "اوبر" و "اوپر" كه یكی نگهبان و پاس دارنده ی آب است و نگران اِسراف در مصرف این سرچشمه ی زندگی ست و دیگری سازمانی است كه در پی مصرف روز افزون آب و آبزیان است، شاید با این هدف در ذهن نویسنده ی كتاب شكل گرفته باشد كه در جهانِ خارج از فضای داستان و در واقعیت نیز - در هر جا كه زندگی می كنیم- به سادگی می توانیم ردّپای سازمان هایی از نوع اوپه و اوپر را پیدا كنیم!

در هر پنج داستان كتاب جلوه هایی آشكار از زیبایی های طبیعی و نگاه سرزنشگر بدرفتاری با طبیعت و زیست بوم ما به تصویر كشیده شده است.  درداستان  "چرچیل" حرص و طمع و ریاكاری و دغل بازی آدم هایی رو به رو می شویم كه شاید با توجیه فشارهای اقتصادی، از مدار راست گفتاری و نیك رفتاری خارج می شوند. این كه " شب ها با نیسان از روستاهای همجوار نهال می آورند و به پهنه های باغی اضافه می كنند!" ( ص57) نشانه های  آشكاری از بروز رفتارهای نابهنجار در یك جامعه را به ما هشدار می دهد .  

در داستان "بیست" در گفت و گوی ساده ی میان مهندس با جالیزدار در منطقه ی كرمان، به سادگی می توان دریافت كه یك كشاورز روستایی بی هیچ ادعایی چگونه از ضرورت ِ تهیه ی الگوی كشت حرف می زند و می گوید كسی به ما نمی گوید " كی گوجه فرنگی بكارید، كی پیاز و كی سیب زمینی؟ " ( ص83) و به همین روی، كشاورز هیچ تضمینی برای فروش فرآورده های كشاورزی خود ندارد و نگرانی و دلواپسی همیشگی با زندگی او در هم آمیخته است.

در داستان "اردبیل زیبا" نیز، با اشاره به برهم زدن نظم طبیعی دریاچه ی شورابیل ( در شهر اردبیل) به خوبی نشان داده می شود كه با تغییر رژیم طبیعی و كیفیت آب دریاچه، پناهگاه همیشگی پرندگانی چون : " پلیكان های خاكستری، اردك های چشم طلایی، غازها و زنگوله بارها "(ص 94) در پی یخ زدن آب دریاچه، چگونه شورابیل به جهنم یخ زده و زمهریری مرگ آفرین برای پلیكان های مهاجر تبدیل می شود كه باخاطره ی همیشگی فرو رفتن و غوطه خوردن در آب دریاچه، اكنون بر روی دریاچه ی یخ زده ی شورابیل ، "شیرجه ی مرگ می زنند!" (ص109  )

این كتاب كوچك، كار ارزنده یی ست كه می تواند نمونه یی مناسب برای همراهی دانش فنی با ظرفیت های پُرتوان بیانِ هنری و ادبی باشد. در جای جای كتاب، جلوه هایی از دانسته های بوم گردی و ایرانشناسی را نیز می توان شاهد بود. در همان داستان "اردبیل زیبا" در جایی بر بلندای كوه، به مقبره ی زرتشت پیامبر اشاره می شود كه به ساوالان بركت داده است و ازسوگند خوردن به "ساولان" سخن به میان می آید كه حتی مارها را نیز به رهاكردن طعمه هایشان وا می دارد!

انتخاب نام كتاب بسیار هوشمندانه بوده است.  " استكاتو" (Staccato) به عنوان یك واژه ی آشنای موسیقایی در زبان لاتین و ایتالیایی با معنای نُت های پراكنده و از هم گسسته و مُنقطع، در برابر واژه ی "لگاتو" (  Legato) كه به معنای پیوستگی  و نُت های به هم پیوسته و روان تعبیر می شود ، اشاره یی آشكار به نا هماهنگی ها، عدم انسجام و ناپیوستگی ها در سیاست گذاری های مسایل زیست بوم ماست.

برای نگارنده كه پیوسته به مباحث ادبی و فرهنگی و هنری در حوزه های ادبیات، سینما و همچنین  زبانشناسی و مباحث ویرایشی  علاقه داشته ام ، وظیفه ی خود می دانم كه ضمن سپاسگزاری از كار ارزنده و در خور توجه پدیدآورنده ی كتاب استكاتو، در این فرصت مناسب یادآورشوم كه در چند جای كتاب با نمونه هایی از دوگانه نویسی در شیوه ی خط فارسی ( ویرایش فنی واژه ها و تركیب بندی آن ها) رو به رو می شویم كه ای كاش در چاپ بعدی آن، یكدستی و همگون نویسی تركیب ها رعایت شود. حتی اگر برای یك نویسنده، تركیب نوشتاری "جابجایی" درست تر از شكل دیگر این تركیب ( جا به جایی ) باشد ، باید دست به انتخاب بزند كه قرار است در نوشته یی كه فراروی خواننده ی خود می گذارد، از كدام تركیب دلخواه خود استفاده كند؟ ( در ص 56  در سطرهای 3 و 15 و سطرآخر همان صفحه، از هر دو شكل تركیب "جابجایی" و "جابه جایی" استفاده شده است! ) دراستفاده  ازحرف "  ب" و حرف اضافه ی " به" در برخی از تركیب ها، نارسایی هایی دیده می شود. به طور معمول " ب" را تنها در آغاز  كلماتی مثل فعل امر، نباید جدا نوشت ( به همین دلیل  تركیب : به خور ! به نشین ! بسیار غیر معمول است.)، اما پیوند زدن حرف اضافه ی "به" با اسم و صفت و قید، نیزنادرست به نظر می رسد. به همین روی استفاده از تركیب هایی چون : بخانه، بدست و ... نیز معمول نیست. ( ص66 س3 : " این بیست درصد آب بدست آمده ،..) و همچنین دو گانه نویسی در استفاده از نشانه ی جمع " ها"  در یك سطر : " به فُكها نزدیك می شود. ُفك ها تكان نمی خورند! "( ص49 س8) استفاده از اصطلاح معروف: " به پَر و پای كسی پیچیدن " در كتاب به شكل : " مجری بدجوری به پَر و بال رییس بزرگ می پیچد." ( ص42 س21)  از برخی استفاده ی نامعمول مثل : "...تیك تاك  می زند." به جای تیك می زند!  ( ص 53 س3) و عبارت " در عوض  شناگران ماهری در آب هستند." ( ص 49 س 13) كه تركیب : " به جایش، در آب، شناگران ماهری هستند ." و موارد دیگری از این دست كه بگذریم، در مجموع به نظر می رسد كه این كتاب با ویرایش مناسب تری می توانست درخشش بیش تری داشته باشد.
 
 
 
 

 
https://zistonline.com/vdcgqu97.ak9n34prra.html
مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما