تاریخ انتشار :شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۲۸
کد مطلب : 83405
جنگل‌های شمال یا حوزه کاسپینی‌ ایران که به هیرکانی معروف است، یکی از عرصه‌های زیست اقلیمی ویژه با مشخصات رویشی متفاوت است که به علت ترکیب فلور‌یستیک( ترکیب گیاهان بومی وابسته به شرایط جغرافیایی)‌ خاص آن، در سیستم‌های طبقه‌بندی اکوسیستم‌های جنگلی همواره مورد توجه و اختلاف دانشمندان جغرافیای گیاهی قرار دارد، به طوری‌که والتر (Walter, 2002) این جنگل‌ها را در زونوبیوم V (5) از زونوبیوم‌های نه گانه با ویژگی‌های بسیار متنوع طبقه بندی نموده است، چنانچه تاختاجان (Takhtajan,1988) دانشمند گیاه شناس، این عرصه را زیرمنطقه‌ای از منطقه ایرانو- تورانی وابسته به ناحیه اروپا- سیبری با تفاوت‌های آشکار از جنگل‌های مشابه یعنی جنگل‌های اگزینی Euxinian) یا جنگلهای حوزه جنوبی دریای سیاه) و قفقازی معرفی نمود.
نیاز جنگل‌های شمال ایران به استراحت، تنفس و فرصت بازسازی دوباره
 

به گزارش زیست آنلاین، بنابراین آنچه که از این خلاصه آشکارا مشخص است، شرایط زیستی آن متفاوت از سایر اکوسیستم‌های واقع در ناحیه اروپا سیبری است که دانشمندان جغرافیای‌گیاهی را دچار سردرگمی در طبقه بندی این جنگل‌ها نموده، چراکه هنوز طبقه بندی مورد پذیرش همه متخصصان ارائه نشده است.   حضور تعدادی از عناصر گیاهی با کوروتیپ‌های (منشاء جغرافیایی گیاهی) بسیار متفاوت و بعضا منحصر به فرد (Endmemic) این منطقه را همواره مرکز توسعه و انتشار اصلی بسیاری از گونه‌های بومی ناحیه اروپا- سیبری معرفی می‌نماید. هنوز بسیاری از ویژگی‌های اکولوژیک و فلوریستیکی آن ناشناخته بوده و اطلاعات موجود در این‌خصوص بسیار اندک و نمی‌تواند منبع اطلاعاتی خوبی برای برنامه ریزی‌های مدیریت بهره‌وری به حساب آید، بسیاری از اطلاعات موجود ناقص و ناشی از مطالعات کلی‌نگری و از اندک مطالعات زیست اکولوژی در این منطقه است. اعمال روش‌های مدیریتی متفاوت بدون مطالعه کافی در سطح جنگل‌های شمال، از گذشته ای نه چندان دور ( کمتر از 60 سال) زخم های ترمیم ناپذیری برپیکره این جنگل‌ها تحمیل نموده به طوری که در این زمان اندک چندین روش مدیریتی متفاوت در این عرصه کوچک اجرا و پس از مدتی نیز پس از شکست‌های اجرایی و دلایل فنی و زیستی کنار گذاشته می‌شد.    در واقع هر روش اجرایی به کار گرفته شده الگویی از تجربه چندین ساله کشور‌های صاحب نام در مدیریت جنگل یا جنگلداری بود که متاسفانه برنامه ریزان جنگل‌های شمال در آن مقطع زمانی و از روی جبر اطلاعات و آموزش‌های موجود، بدون مطالعه همه جانبه و تطابق الگوهای فنی و زیستی جنگل های شمال با جنگل های اروپا، تجربه چندین ساله در خارج را به یکباره به صورت قانون مدون، اجرایی و جهت مدیریت جنگل توصیه می‌نمودند و پس از مدتی کوتاه و پس از کسب تجربیات تلخ شکست و تحمیل هزینه‌های هنگفت اقتصادی و زیست محیطی، مجددا کنار گذاشته می‌شد.    این روش‌های عملی در مدیریت جنگل یا روش‌های جنگلداری اعمال شده در جنگل‌های هیرکانی، زخم های بزرگ و تغییرات زیادی در سطح اکوسیستم‌های مختلف جنگلی ایجاد نموده و مراحل مختلف توالی و تکامل جنگل را دچار اختلال و روند آن را منحرف و از حالت رسیدن به ساختار طبیعی و مطلوب و جوامع جنگلی اصلی، باز داشته، این روند در بسیاری از عرصه‌های دخالت شده چنان تغییراتی در ترکیب فلورستیک گیاهان و شکل‌های زیستی گیاهان غالب ایجاد نموده که نشانی از جوامع اصلی در این مناطق به چشم نمی‌خورد، برای مثال مناطق غربی گیلان که به شدت مورد بهره‌برداری و دخالت‌های شدید به ویژه اعمال روش‌های جنگلشناسی قبلی قرار‌گرفته، به طور کلی ترکیب اصلی جوامع تغییر یافته و در مقایسه با جنگل‌های کمتر دست خورده و با شرایط مقایسه‌ای برابر، تعداد گونه‌های درختی آن به حد‌اقل ممکن رسیده و این روند به شدت تنوع زیستی گیاهی و به نوبه آن تنوع زیستی جانوری را کاهش داده و در نهایت تغییر روند تکاملی و عدم ثبات زیستی محیط جنگل را به دنبال خواهد داشت و خطرات ناشی از یکسان سازی و هموژنیتی یا همسالی جنگل در نهایت به عدم پایداری اکوسیستم جنگل ختم شده و نابودی تدریجی آن را به دنبال خواهد داشت که برگشت به وضعیت اولیه و اصلی سالها زمان نیاز خواهد داشت.   به طور ساده، بسیاری از طرح‌های جنگلداری به دلایل عدم انجام مطالعات پایه‌ای و نبود اطلاعات همه جانبه در خصوص روابط اکولوژیکی جنگل، سود‌جویی و منافع طلبی صرف مجریان طرح‌های جنگلداری، عدم کنترل واحد‌های نظارتی، محاسبه بیلان‌های اقتصادی یکطرفه، شیوه‌های مدیریتی به کارگرفته شده و تکنیک‌های ناهمگون با شرایط زیستی جنگل‌های مورد نظر، در کنار وجود دام و دامدار و خسارت های جبران ناپذیر آن، با شکست روبرو شده و صدمات اکولوژیکی و اقتصادی - اجتماعی جبران ناپذیری بر پیکره اکوسیستم‌های جنگلی وارد نموده است.   بنابراین اعمال و تجربه روش‌های مختلف جنگلداری زخم‌های سرباز و در برخی مواقع ترمیم ناپذیری بر پیکره جنگل های شمال وارد نموده است که نیاز به بررسی و بازبینی مجدد، با رویکرد به اصل جنگل یعنی شناخت همه جانبه سازندگان اکوسیستم جنگل یعنی گیاهان از دریچه اکولوژی رفتار و روابط پیچیده آنها با محیط فیزیکی زیستگاه یا رویشگاه دارد.    در این رابطه اگر چه زمان توقف یا استراحت 5 یا 10 ساله مرحمی موقت بر این عرصه است ولی اثرات اکولوژیکی آن بسیار موثر و می‌تواند در رسیدن به اصل توسعه پایدار جنگل و نزدیک شدن به اصل همگامی با شرایط اصلی و طبیعی جنگل و در نهایت تضمین حیات آینده وابستگان به این بسترکمک بسیار زیادی نماید.   در این خصوص این اثرات به طور خلاصه می‌تواند در بند های زیر خلاصه گردد.   1- از نظر زمانی طول فصل رشد برای بیشتر گونه‌های جنگل‌های شمال 7 تا 8 ماه و حداکثر برای توسکا ییلاقی و برخی گونه‌های تند رشد جلگه‌ای تا 9 ماه ادامه دارد، بنابراین عمل تولید، رشد و نمو اندام‌های اصلی در بیشتر گونه های مناطق بالادست (بالاتر از 1000 متر) کمتر از 4 ماه از سال و در طی دو مرحله پیک رویشی یعنی اوایل بهار و اواسط تابستان صورت می‌پذیرد و برخلاف جنگل‌های گرمسیری یا تروپیکال که تقریبا رشد و تولید با در نظر گرفتن تنوع پایه‌ای در بیشتر طول سال ادامه داشته و همواره تجدید حیات در شکل های زیستی مختلف در جریان است اما در جنگل‌های شمال در حالت مقایسه‌ای از توان رویشی پایین‌تری برخوردار و عملا پتانسیل رویشی آن کمتر و قدرت بازسازی جنگل محدودتر است، بنابراین هرگونه بهره برداری و عملیات جنگلداری بی‌شک با توجه به محدودیت زمانی رویش و تجدید حیات جنگل می‌تواند باعث تغییر مسیر توالی و تکامل جنگل گردد (سرعت و قدرت روند بازسازی در جنگل‌های شمال با سرعت کمتری در جریان است و این اکوسیستم شکننده قابلیت خود تنظیمی خود را تاحد زیادی ازدست داده و یا ازدست خواهد داد)، بنابراین، این مهم در برنامه ریزی‌های مدیریت جنگل یا جنگلداری بایستی مد نظر قرار گیرد.   2- بهره‌برداری شدید در عرصه‌های جنگلی که توام با تغییرات شدید ویژگی‌های فیزیکوشیمیایی خاک و رژیم آبی می‌باشد، در روند طبیعی توالی جنگل و در طی بازسازی، با تغییر ناخواسته عناصر گیاهی اصلی سازنده روبرو خواهیم بود، به عنوان مثال توسکا ییلاقی (Alnus subcordata) از قدرت رقابتی شدیدی در ابتدای توالی ثانویه به ویژه در سال بعد از بهره‌برداری که خاک عرصه به شدت زیرو رو و تخریب شده و سطح آب بالا می‌آید برخوردار بوده و با تولید انبوه بذر و سرعت رشد بسیار بالا و توانایی رویش زمانی بیشتر به عنوان یک گونه رقابت کننده (Competitor) عرصه را با سرعت بیشتری اشغال و مانع از توسعه دیگر گونه‌های پیشاهنگ (Pioneer) شده و باعث حذف آنها و در نهایت کاهش تنوع زیستی چه در شکل گیاهی و چه در شکل جانوری که به گونه‌های گیاهی متنوع دیگر اکوسیستم وابسته هستند، می‌گردد.(اگرچه در مراحل پایانی استقرار پوشش اصلی در سری های زمانی توالی، جمعیت توسکا به شدت کاهش می‌یابد).    بنابراین تجدید حیات سریع توسکا و اشغال سطح جنگل و سرپوش گذاری خطاهای عملیات جنگلداری، جنگلشناسی و بهره برداری، دلیل پتانسیل رویش جنگل و قدرت بازسازی سریع اکوسیستم های شاخص هیرکانی نمی‌باشد و این روند، عملا کاهش تنوع و عدم ثبات و پایداری آینده جنگل را به دنبال خواهد داشت که نتیجه بهره برداری ممتد و بی وقفه این جنگل‌ها  و اجرای شیوه های نادرست و نا سازگار با این جنگل ها است.   3- با مدیریت و انجام استراحت 10 ساله جنگل، اگرچه مدت بسیار اندکی با توجه با یک دوره کامل از توالی جوامع جنگلی و دیرزیستی درختان غالب و اصلی است اما این روند فرصت به نسبت ارزشمند، برای حضور و رشد نورسته‌ها و نهال‌های درختان به ویژه گونه‌های نا بردبار به خطر تنش یا استرس‌گریز است، بنابراین استراحت باعث حضور مجدد این گونه‌ها در عرصه‌های رها شده می‌گردد و پس از طی این زمان از حالت آسیب پذیری تا حد زیادی خارج شده و از شانس زنده مانی بیشتری برخوردار می‌گردند که به نوبه خود باعث افزایش تنوع در شکل‌ها و سطوح مختلف تنوع زیستی می‌گردد. (توجه به اثرات بسیار منفی دام و حضور دامدار و لزوم حذف بی چون و چرای این عوامل آنتروپوژنیک نیز در این مرحله بسیار تعیین کننده و سرنوشت ساز است)   4- حذف بهره برداری و مدیریت برداشت چوب در طی حداقل 10 سال، در واقع حذف و خروج ماشین آلات بهره برداری از جنگل، فرصت بازسازی مجدد به ساختمان فیزیکی خاک و بهبود شرایط تنفسی آن و حیات مجدد میکروارگانیسم ها می‌گردد، که این فرصت، مجالی است برای پرکردن مجدد ذخیره بانک بذر خاک یا به عبارتی ذخایر نهفته و پتانسیل رویشی پنهان جنگل است که نتیجه شگفت آن ایجاد ذخایر ژنتیکی ارزشمند درخاک و فرصت رشد برای تمامی زیستمندان جنگل و افزایش تنوع و در نهایت استقرار مجدد توده‌های جنگلی خودخواسته جنگل در این فرصت کوتاه است.   5- استراحت، فرصت کافی برای مهاجرت مجدد گونه‌های آسیب پذیر و حساس به تنش‌های بهره‌برداری مانند انواعی از گونه‌های نمدار( حد اقل 6 گونه)، بارانک، گیلاس‌وحشی، زبان گنجشک و در برخی رویشگاه‌ها سیاه توسه، ملج، سفید مازو، شیردار، افرای مازندرانی و .... را فراهم می‌آورد.    بنابراین این گونه‌ها پس از عبور از زمان پرمخاطره ابتدایی یعنی نونهالی، به مرور بر اساس انتخاب طبیعی جنگل، بهترین پایه‌ها از سوی طبیعت انتخاب و به عنوان درختان بارده و مادری، با تجدید حیات و تولید بذر و نهال، خطر فرسایشی حذف، کمیابی (Scarcity) و ریسک انقراض منطقه‌ای این گونه‌ها بر طرف می‌گردد و جمعیت آنها به حد قابل انتظار خواهد رسید( توجه به وضعیت اسف بار گونه های جایگاه دار از نظر حفاظتی اعم از نادر، در معرض خطر، در حال انقراض و ....).   6- فرصت حضورمجدد یکسری گونه‌های کمیاب و درمعرض خطر و یا کم‌گستره به ویژه در رویشگاه‌های مناطق مرتفع‌تر همچون بسیاری از گونه‌های کمیاب و درحال انقراض مانند انواعی از ارکیده‌ها، مانند Orchis simia، Epipactis microphyla, Orchis spp, Ophris sphegodes, Orchis palustris و همچنین انواعی از دیگر گیاهان دولپه‌ای‌ها و تک لپه‌ای ها مانند: Aquilegia, Delphinum, Doronicum, Actaea spicata, Gentiana septemfida,Ophioglossum vulgatum, Lunaria, Belchnum spicant, Crocus spp.,  , Lilium ledebourii , Prenanthes cacalifolia, Epipactis microphyla, و بسیاری دیگر از گونه های گیاهی ایجاد شده که در نهایت افزایش تنوع زیستی گیاهی را به دنبال خواهد داشت.   7- با حذف عملیات بهره برداری چوب و حفظ درختان قدیمی حتی در یک دوره 10 و یا بهتر از آن 20 ساله، خطر همسان سازی جنگل و یا به عبارتی همسال سازی جنگل و حرکت به سمت خالص سازی در سطوح گسترده‌تر کاهش یافته و با سقوط طبیعی درختان کهنسال در اثر کاهش استحکام و یا باد، خود به خود جنگل توسط عناصر موجود در بانک بذر یا بذر های رسیده در سطوح کوچک بازسازی را آغاز نموده و در لکه‌های کوچک و بر اساس شرایط نوری و برقراری فرصت حرکت به سوی توالی ثانویه، شاهد حضورگروه‌های متنوع از عناصر گیاهی در مراحل و سری‌های توالی خواهیم بود و به تدریج جنگل به سمت آمیختگی بر اساس انتخاب طبیعی خود به خودی و در نهایت تدریجا به سمت ناهمسالی پیش رفته و در طی این مدت از خطرات دوره رشد نونهالی نیز کاسته شده و سرانجام برقراری پایداری اکوسیستم جنگل را به دنبال خواهد داشت و حرکت به سمت تعادل و استقرار جوامع اصلی برقرار خواهد شد(حذف و کنار گذاشتن تفکرات غلط و خطرناک برش‌های بهداشتی و برداشت درختان پوسیده سرپا یا پوسیده افتاده و یا خشکه دارها که البته این مفهوم، گونه های شکسته و بادافتاده را شامل نمی‌گردد).   8- فراهم شدن فرصت مطالعات پژوهشی برای بررسی روند بازسازی جنگل در فواصل متفاوت از دامنه‌های زمانی ومکانی مناطق بهره‌برداری شده و تحت اجرای طرح‌های جنگلداری در گذشته، اعم از مطالعات بررسی تنوع‌گونه‌ای در تمام سطوح رویشی و زیستی، بررسی اکولوژی رفتار گونه‌های حساس به تنش و روند بازگشت آنها، عکس العمل‌های اکولوژیکی گونه‌ها در جهت بازسازی در کنار انجام مطالعات بررسی اثراث مثبت و منفی اجرای طرحهای جنگلداری و همچنین مطالعات ساختاری جنگل و مسیر تحولی توده ها در رابطه با ساختار فعلی و ساختار مد نظر برای رسیدن به توده مطلوب و پایدار در آینده     9- با حذف عملیات بهره‌برداری و برداشت چوب و هر گونه فعالیت‌های مربوطه، فرصت خوبی برای تمرکز و ارزیابی اثرات بهره‌برداری و اجرای طرح‌های جنگلداری و اثرات زیست محیطی اجرا یا عدم اجرای آن در طی سالهای گذشته فراهم شده و نحوه بازسازی و نیز میزان استقرار تجدید حیات در عرصه های بهره برداری شده و یا در سطح دانگ‌های به اصطلاح زادآوری برای الگوبرداری از روند بازسازی طبیعی به ویژه در عرصه های به شدت تخریب یافته بسیار مفید خواهد بود و می‌تواند به عنوان یک الگوی آموزشی درس‌های زیادی از طبیعت برای مدیریت برگرفته یا با الهام از طبیعت جنگل نسبت به مدیریت بهینه و همه جانبه اقدام نمود.   10 – با حذف عملیات بهره برداری و به نوبه آن حذف آلودگی‌ها و تنش‌های صوتی در محیط جنگل، امکان بازگشت جانوران و پستانداران و پرندگان فراهم شده و در نتیجه با افزایش سطح قلمرو امن برای جانوران، امکان زنده مانی نسل پایین‌تر در اثر تقسیم زیستگاه فراهم آمده و خطر حذف اولاد در اثر کشته شدن توسط حیوان نر یا پدر کاهش می‌یابد یا به عبارتی افزایش سطح یا گستردگی آشیان اکولوژیک تنوع زیستی زیستمندان را به همراه خواهد داشت.   11- حذف بهره برداری و خروج ماشین آلات بهره برداری، افزایش زاد و ولد به ویژه در وحوش علف خوار در اثر حذف استرس‌های ناشی از آلودگی‌های صوتی و ماشین آلات بهره برداری جنگل را به دنبال خواهد داشت. (اثرات مخرب بهره برداری چوب و کاهش مشهود تنوع زیستی جانوری و وحوش بزرگ جثه)   12-فراهم شدن امکان تمرکز همه گروه‌های فعال در بخش منابع طبیعی در فعالیت‌های زیرساختاری مانند عملیات حفاظتی احیاء و آبخیزداری جهت حفظ و بازسازی مجدد اکوسیستم‌های تخریب یافته یا زیستگاه‌های شکننده و حساس   12- فرصت خوب برای فعالیت‌های آموزشی حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به روستانشینان و جنگل نشینان که یک سری عملیات مرتبط و سازنده برای کنترل عوامل آنتروپوژنیک و تخریب جنگل مانند چرای‌دام در جنگل، فعالیت‌های قاچاق چوب و کنترل شکارچیان است که از طریق کنترل گذرگاه‌های جنگلی و فرصت مقتضی برای پرداختن به متجاوزین به عرصه های جنگلی مانند زمین خواران و کنترل روند ویلا سازی در این محدوده ها، کنترل برداشت سرشاخه گونه های همیشه سبز زینتی، برداشت خاک، خزه، برگ و ...   13- فرصت خوب برای تمرکز و بازبینی مجدد و بررسی اثرات اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی طرح های جنگلداری و ارزیابی بهره برداران   14-بررسی سود و زیان اجرای طرح های جنگلداری که اغلب بیلان مثبت در مقایسه با حفظ قطعه‌ای کوچک از سطح جنگل نداشته و تنها اندک سود حاصل از برداشت، عاید یکسری افراد و سوداگران جنگل می‌گردد و عملا حذف استفاده همه اقشار مردم و اصل ملی بودن سرمایه جنگل و منابع طبیعی است.   چراکه در تصمیم گیری برای مدیریت این جنگلهای باستانی و اندک به جای مانده، تنها نظرات مهندسین جنگل و بهره برداری و طرفداران برداشت چوب مهم نیست، چراکه حق تصمیم گیری نیز برعهده همه اقشار جامعه، حامیان محیط زیست، طرفداران تنوع زیستی و حق حیات همه موجودات و مهمتر از همه عام مردم بوده و بسیار مهم است چراکه حق برخورداری از نعمات معنوی و غیر قابل تبدیل به پول جنگل، متعلق به عموم جامعه بوده و این تفکر و نگرش جدید جامعه و حساسان به امر بهره برداری بسیار تعیین کننده خواهد بود و نادیده گرفتن این حساسیت ها، ضربات جبران ناپذیری در آینده به حق مدیریت سازمان جنگلها بر این عرصه ها وارد خواهد ساخت.   15-استراحت کوتاه به کارخانه‌های چوب و کاغذ مانند چوب و کاغذ مازندران و چوکا و تغییر برنامه های مدیریت بهره‌برداری از جنگل و صرف هزینه‌های هنگفت و غیر اقتصادی برداشت چوب از جنگل‌های شمال که چوب‌های بهره برداری شده از گونه های پهن برگ بومی، بازده اقتصادی و فنی برای تولید کاغذ مرغوب را نداشته و نه تنها هزینه تولید بالا رفته بلکه ارزش افزوده و قیمت محصولات آن بالا رفته و ضمن ایجاد تورم در بازار جهت این گونه محصولات، منابع پایه جنگلی از بین رفته و رویشگاه‌های طبیعی مورد بهره برداری، شکل اصلی خود را از دست می‌دهند.   بنابراین برنامه ریزی این واحدها بایستی بر ورود چوب های سوزنی برگ ارزانتر با کیفیت درجه دو باشد که باز هم ازنظر رقابت با محصولات چوبی بومی از ارزش بیشتری در خصوص تولید کاغذهای مرغوبتر برای مصارف درجه بندی شده از نظر مرغوبیت برخوردارند.   این مدیریت نه تنها به اصل سرمایه جنگل لطمه وارد نمی‌سازد بلکه توجیه اقتصادی بالاتری داشته ضمن اینکه در فرصت بوجود آمده بایستی برنامه ریزی بر روی کشت گونه‌های تند رشد زودبازده مانند انواعی از گونه‌های صنوبر، توس و کاج رادیاتا، در عرصه‌های فراوان رها شده در سطح منطقه و مناطق جلگه‌ای صورت گیرد، در این رابطه بسیاری از نقاط جنگلکاری شده عمری بیش از سی سال داشته و آماده بهره‌برداری هستند، مانند جلگه های غرب گیلان، که این عرصه ها می‌تواند فشار دانشگاهیان برای اجرا و اعمال دروس عملی در رابطه با روش‌های بهره برداری و کسب تجربه اجرای روش‌های نوین بهره برداری و بررسی بیلان های مربوطه را کاهش داده و الگویی تحقیقاتی برای تجربه برای ورود به عرصه های طبیعی در آینده خواهد بود. (به جای اصرار بر دخالت و اعمال روش‌های کلاسیک و نامتناسب با ساختار و ویژگی‌های طبیعی و اکولوژیکی جنگل های شمال با توجه به عملکرد های ناخوشایند در گذشته).   بنابراین برنامه ریزی بایستی بر روی کشت گونه‌های زودبازده و وارد کردن چوب یا مواد اولیه کاغذ سازی از چوب سوزنی برگان درجه دو یا ارزانتر باشد.   برای مثال در جنگل‌های غرب گیلان به ویژه در فاصله شهر‌های ماسال تا رضوانشهر و همچنین برخی مناطق تا آستارا یا به عبارتی جنگل‌های طالش، که مورد مدیریت بهره برداری شرکت‌های بزرگ بهره‌بردار به ویژه چوکا و شفارود قرار داشت، زخم‌های بهره برداری و برداشت چوب به قدری عمیق و ناخوشایند است که از هر نقطه از ارتفاعات منطقه قابل مشاهده است و به مانند بیماری کچلی نمی‌توان عرصه‌های پیوسته پوششی را در شکل اصلی متصور شد و چیزی به عنوان جنگل‌های دست نخورده در منطقه باقی نمانده به طوری که در برخی قسمت‌ها، جنگل‌های منطقه به قدری رو به اضمحلال قرار داشته که تعداد گونه های چوبی آن کمتر از انگشتان دو دست است و به طور نگران کننده چنان تنوع زیستی گیاهی کاهش یافته که مراحل توالی جنگل تغییر یافته و به جای حرکت به سوی مراحل پایانی و پایداری، مسیر دیگری را برای بقا از طریق تغییر فرماسیون جنگل یا شکل زیستی غالب پیش گرفته که به نوبه خود حذف تدریجی تنوع زیستی در تمامی سطوح و شکل‌های حیات را پیش گرفته است، ( مبتلا شدن به انقراض گونه‌ای منطقه‌ای)، به قول جنگل نشینان منطقه دیدن حتی یک شوکا یا در شکل سخت گیرانه تر، مرال در جنگل های اسالم تبرک است.    بنابراین عدم حضور این وحوش، حذف تدریجی پستانداران گوشتخوار یا در شکل خوشبینانه مهاجرت آنها به سایر مناطق امن تر یا طبیعی تر را به دنبال خواهد داشت. که این پدیده منجر به مبارزه با صاحبان قلمرو قدیم و حذف یکی از آن دو در اثر مبارزه برای حفظ قلمرو می‌گردد.    به عنوان مثال با کاهش جمعیت علف خواران بزرگ برای پلنگ، این حیوان به سایر زیستگاه‌ها مهاجرت نموده و به قلمرو دیگر پلنگان وارد شده که به ناچار مبارزه خشن و حذف یکی از ایندو را به دنبال داشته و یا در شکل خوشبینانه تر، تقسیم قلمرو بین آنها و یا حتی فرار از زیستگاههای جنگلی و وارد شدن به محدوده زندگی روستاییان و جنگل نشینان و درگیری و شکار حیوانات اهلی و در نهایت شکایت اهالی و کشتار این پستاندار را در پی خواهد داشت، مصداق عینی این واقعه تلخ کشتار بیش از 5 پلنگ در مازندران در پی شکایات مردمی بود و درواقع سال های 90 تا 92 سال کشتار پلنگ ( پلنگ کشی)  در ایران معروف بود که همه اینها ناشی از فشار بر زیستگاه‌های طبیعی و حذف تدریجی زنجیره زیستمندان در شکل‌های مختلف حیات و عناصر زیستی وابسته است که بی شک ناشی از بهره‌بر‌داری چوب و حضور ماشین آلات در جنگل است.   16-دیگر مخاطرات مرگ آفرین و ویرانگر مانند سیل‌های ممتد در منطقه که برای همگان آشکار که به طور مستقیم در ارتباط با  بهره برداری و برداشت چوب از جنگل و حذف تدریجی پوشش گیاهی سوای فعالیت شدید دام و دامدار است.   17-با انجام مدیریت استراحت، مجال پیش آمده بایستی به طور دقیق بررسی و همه جنبه‌های اکولوژیک جنگل‌های شمال بررسی و برنامه‌ریزی بایستی برمبنای حفاظت در شکل‌های گوناگون صورت پذیرد و دخالت در توده‌هایی بایستی مجاز اعلام شود که برداشت درختان و اجرای روش‌های جنگلشناسی کمک به حفظ جنگل از خطرات احتمالی مانند آتشسوزی و غیره و یا برای نجات جان انسان‌ها در موارد استثنایی و نیز برای فعالیت‌های تحقیقاتی‌ مد نظر باشد. (همچنین دخالت می‌تواند بر روی مناطق جنگلکاری‌ شده در مناطق کم ارتفاع و جلگه ای انجام پذیرد ).   18-در تمامی عرصه‌های جنگلی بهره برداری شده توسط شرکت های دولتی، خصولتی و خصوصی، (((دارای طرح جنگلداری))، کمتر عرصه‌ای را می‌توان سراغ داشت که ساختار طبیعی آن در یک نگاه حفظ شده باشد، چراکه اجرای استراحت، فرصت بازسازی جنگل را فراهم می‌سازد.   با توجه به اهمیت این موضوع، مفصل بیان نمودن مباحث مطرح شده نیازمند فرصت مقتضی و در مجال این مجمل نمی‌گنجد.   امید است مورد توجه همکاران گرامی، مسئولان سازمان جنگلها که متولی مدیریت جنگلها وحافظ منابع طبیعی و حق حیات همه زیستمندان وابسته می باشند، قرار گیرد و در تصمیم گیری های خرد جمعی، این مهم از دریچه و در نظر گرفتن حق حامیان حفظ موجودیت جنگل های طبیعی و تنوع زیستی مد نظر قرار گیرد و تصویب و اجرای هر طرحی الزاما در چارچوب ضوابط و قوانین حفاظت و حفظ ارزش های طبیعت و تنوع زیستی باشد. منبع: اسکان https://zistonline.com/vdcjixeo.uqetyzsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما