تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۱:۴۱
کد مطلب : 5
نبود آموزش صحیح در استفاده از منابع حیاتی،گسترش بیابان و افزایش فرسایش خاک در ایران،قانون شکار و کشتار حیات‌وحش با افزایش پروانه‌های شکار از سوی سازمان محیط زیست،خشک شدن تالاب‌ها به عنوان یکی از باارزش‌ترین زیست‌بوم‌های ایران،حذف نهاد‌های ناظر در ساخت مدیریتی سازمان محیط زیست پنج معضل از ده معضلي است كه در حوزه محيط زيست به چشم مي خورد.
 ده معضل محیط زیستی کشور که باید برایشان فکری کرد
به گزارش زیست آنلاین،هفته نامه متن نوشت:.

۱- نبود آموزش صحیح در استفاده از منابع حیاتی، خالی بودن محتوا در برنامه‌ریزی، بهره‌وری از طبیعت در کنار تصمیمات غلط و بدون پشتوانه، سرانجام طبیعت ستیزی در ایران را رقم زده است. بی‌توجهی به ساختار آموزشی کشور در مقاطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان از سوی آموزش و پرورش و حتی در مقاطع بالاتر در دانشگاه، به مفهوم حفاظت از محیط زیست و به معنای دفاع از حیات طبیعی، خلأ آتشی بر جان جنگل‌ها، عطشی بر لب دریاچه‌ها و گلوله‌ای است بر پیکر حیات‌ وحش ایران، که همه و همه هر روز به شکلی تراژیک در حال تکرار است.


۲- گسترش بیابان و افزایش فرسایش خاک در ایران، خطر هولناکی است که سال‌هاست بسیار از متخصصان منابع طبیعی، آن را هشدار می‌دهند. اندازه چهار برابری فرسایش، روز به روز خاک ایران را فرسوده و از انتفاع خارج می‌کند؛ خاکی که با سو‌ء‌مدیریت بیخته و بر باد داده می‌شود و با گسترش توفان‌های شدید گرد‌وغبار در نهایت به چشم مردم می‌رود و سرانه بیماری‌های تنفسی را در کشور افزایش می‌دهد.


۳- قانون شکار و کشتار حیات‌وحش با افزایش پروانه‌های شکار از سوی سازمان محیط زیست، رابطه مستقیمی پیدا کرده است. گسترش  شکار‌های غیر‌مجاز و درگیری مسلحانه با محیط‌بانان، در نهایت منجر به شکست فیزیکی و روانی گارد محیط زیست شده، تا جایی که اکنون بیش از ۱۱۴ محیط‌بان در درگیری با شکار‌چیان کشته شده و دو محیط‌بان هم محکوم به اعدام شده‌اند. جمعیت حیات وحش در اغلب زیستگاه‌های کشور، روز به روز در حال کاهش است که به استناد آمار‌های منتشر شده از سوی سازمان محیط زیست، فرآیند حفاظت با اسلحه‌دیگر کارایی در برابر شدت تخریب ندارد.


۴- خشک شدن تالاب‌ها به عنوان یکی از باارزش‌ترین زیست‌بوم‌های ایران، مصیبت عظیمی است. دریاچه‌ها و تالاب‌ها به دلیل اثرات تکنیکی بر تنوع زیستی، اهمیتشان از مرز‌های جغرافیایی یک سرزمین فراتر می‌رود و به اندازه‌ای جهانی می‌سد. اما زیست‌بوم‌های شکننده ایرانی این روز‌ها به دلیل خلا در مدیریت منابع آبی با چالش‌های مرگزا مواجه‌اند. ارومیه، بختگان، پریشان، هامون، گاوخونی و گندمان، همه و همه چون تاولی بر پوست ایران به آستانه دردناکی رسیده‌اند. دریاچه‌هایی که تنها به سبب مصرف بی‌رویه منابع آّبی یا جانمایی غلط یک سد و یا چند سد و همینطور بی‌توجهی سازمان‌های فرادستی به اهمیت حق آبه تالاب‌ها، اکنون محیط طبیعی ایران را به کانونی از مرگ اکوسیستمی بدل کرده است.


۵- حذف نهاد‌های ناظر در ساخت مدیریتی سازمان محیط زیست، توانسته محیط زیست کشور را با چالش‌های اساسی مواجه کند. برای مثال، براساس ماده ۳ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، تعیین مناطق چهار‌گانه و تصویب حدود این مناطق، بر عهده شورای عالی حفاظت محیط زیست است؛ شورایی که با دستور رئیس دولت برای مدتی از چرخه حرکت باز ایستاد و موجب مناطق چهارگانه، مانند «پارک‌های ملی»، «پناه‌گاه حیات وحش»، «منطقه حفاظت شده» و «مناطق شکار ممنوع» و دیگر اکوسیستم‌های حساس کشور با سو‌ءمدیریت و حتی تخریب و تجاوز مواجه شده‌اند.


۶- تخریب جنگل‌ها، به خصوص زاگرسی و مرگ اکوسیستمی در این منطقه، پیامد اتفاقاتی است که بسیاری از متخصصان منابع طبیعی ایران، سال‌هاست نسبت به آن هشدار می‌دهند؛ اتفاقی که ریشه در مدیریت ناپایدار بر مبنای قوانین و مصوبات حکومتی دارد و علل وقوع بخشی از آنها، به حدود ۴۵ سال پیش بازمی‌گردد، ولی در کنال ناباوری در سال ۹۱ نیز دستور تکرار آن از سوی ریاست جمهوری صادر شد برای نمونه، طرح جامع منابع طبیعی ایران، مصوب سال ۱۳۴۰، با بی‌توجهی محض به جنگل‌های زاگرسی و نگاه طمع‌آلود و تجاری به جنگل‌های هیر‌کانی، زمینه‌‌ساز تخریب جنگی‌های شمال ایران و خشک شدن بخشی مهمی از از اکوسیستم زاگرس شده که بیم آن می‌رود برای همیشه اقتصاد و اعتبار اکولوژیک زاگرس از دست ایران خارج شده باشد.


۷- دست‌اندازی به محیط برای رونق توسعه راه‌ها و استقرار صنایع آلاینده، همیشه در ایران مساله بوده است. نهاد‌ها و سازمان‌های حکومتی، اغلب خود را مجاز به رعایت الزامات زیست محیطی نمی‌دانند. حتی پیشتر، در بسیاری از مناطق، نهاد‌های مجری و پیمانکار اگر مخالفتی از سوی سازمان‌های مرتبط با حفاظت منابع حیاتی صورت می‌گرفت، « برای مثال اگر محیط زیستی سعی در توقف کردن عملیاتی غیر قانونی و مخرب را داشت) به این سازمان لقب محیط ایست می‌دادند؛ مساله‌ای که البته بعد‌ها بعد منفی‌تری پیدا کرد و شأن سازمانی محیط زیست را به نهاد‌ی نا‌کار‌آمد و هماهنگ شده تقلیل داد؛ سازمانی که در چارت قانونی‌اش به نهاد معاونت ریاست جمهوری مفتخر است، اما هرگز قدرت بازدارندگی و به اصطلاح‌ شأن حکومتی‌اش را اجرایی نکرده است.


۸- استفاده از انرژی فسیلی و بی‌توجهی به سوخت‌های پاک، هرگز در دستور کار سرمایه‌گذار‌های دولتی قرار نگرفته است. نفت به عنوان تک محصول صادراتی ایران، بیش از آنکه زمینه‌ساز ارزی آوری و رونق تولید و شکوفایی اقتصاد ایران باشد، مایعی کثیف و آلوده است که اجازه رشد هیچ سوخت سازگاری را تاکنون به ایرانی‌ها نداده است. سوخت‌های فسیلی نه به علت آلایندگی ظاهری، بلکه به سبب کاریزمای اقتصادی‌شان، لطمه جبران‌ناپذیری به توسعه پایدار در ایران وارد آورده‌اند چراکه تاکنون جایگزینی جز خودشان در چشم‌انداز توسعه ایران مشاهده نشده است.


۹- پایه‌های لرزان و دست سست سازمان‌های غیر‌دولتی و نهاد‌های مردم نهاد در حوزه محیط زیست و ضعف در برنامه‌ریزی و همین طور که قدرتی در برابر نهاد‌های دولتی، همیشه معظل مهمی بوده که نتوانسته محیط زیست و منابع طبیعی ایران را در برابر تخریب‌ها و تجاوز‌ها، آنطور که این نهاد‌ها در غرب می‌توانند، بیمه کند. سازمان‌های غیر دولتی در ایران، کم‌عمق‌ و ناتوان هستند، اما گاهی رگه‌هایی از توانایی و پتانسیل قدرتمند خود را نشان داده‌اند و توانسته‌اند با تکیه بر اعتبار مردم،‌ گاهی جلوی برخی اقدامات ضد‌محیط زیستی و تخریبی در حوزه منابع حیاتی را بگیرند. اما در تمام این سال‌ها تلاش سازمان‌های مردم نهاد آنطور که سرعت تخریب نشان می‌دهد، ناموفق و نا‌کار‌آمد بوده است.


۱۰- ایران به دلیل محصور شدن در حاشیه دو حوزه آبی بزرگ، یکی دریاچه‌ای به عظمت خزر و دیگری آب‌های خلیج فارس و دریای عمان، به یکی از با‌اهمیت‌ترین مناطق استراتژیک تبدیل شده است اما اهمیت ایران نه به خاطر این مساله، بلکه به خاطر تنوع زیستی بی‌مثال است که دریاهای شمالی و جنوبی کشور برای آن ایجاد کرده است. با این حال به نظر می‌رسد محیط زیست دریایی، در ایران بی‌آسیب از فعالیت‌های صنعتی و توسعه خطوط گازی و نفت و دیگر اکتشافات دریایی نبوده و اغلب محیط دریایی آسیب دیده‌اند

https://zistonline.com/vdcc2aqpl2bq.8a.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما